دلمشغولی های من
اینجا همه چیز بی صداست...
زمان پیوسته در حال گذر است...
آیا تا به حال کسی پرسیده چرا اینقدر ساکت و آرام می گذرد؟
به خودت سخت نگیر، پاسخ این سوال ساده است.
عشق همچو آواره ای سرگردان و بی هدف در شهر پرسه می زند تا شاید در آخرین لحظات، کلید خوشبختی را به چشمانی پاک و معصوم هدیه کند.
آری دیگر عشق نیست تا از برکت لحظات شیرین دوست داشتن، گذر زمان را حس نکند...
باور برایت سخت است، نه؟ این روزها بازار تهی خرید و فروش عشق پر رونق است.
راستی اگر می خواهی نشان عاشقی را پیدا کنی، آن را فقط در نگاه خسته ی پدر بزرگ و مادربزرگ جستجو کن...
جایی که سالهاست حرص و طمع دفن شده ...
چه زیبا که در خانه شان، آرامشی پر رمز و راز حکمفرماست...
سکوت فریاد دل من است...
فقط تو باورش کن...
:قالبساز: :بهاربیست: |